R a u l

ساخت وبلاگ
Ibn Sa'd Corps, ugliest and most heinous crimes were committed sins, with the inexorability of Imam great body, came and began to loot his weapons and clothes. Nhshl individual children, took his sword (1) the sword of the Holy Prophet PBUH and the prophet called "Zulfiqar" was. (2) "ghise Ben Ashs" that commanders had fur that was his towel, he took over his petty "g R a u l...ادامه مطلب
ما را در سایت R a u l دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imohammad-mehrzade بازدید : 91 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 3:10

فلسفه زیر شعر بورس از کتاب نمی دانم ها صفحه 116برای شما که  فلسفه حسین پناهی  را دوست دارید :   بر اعتراف حقایق  ذهن و دل من ، دو قرص دیگر امشب به قرص هایم اضافه خواهد شد ! پشت به آسمان دراز می کشم می اندیشم.... ناشران کتب مقدس ، به خدا فرصت تجدید نظر در چاپ های جدید را نمی دهند و این کفر کهنه در بازار بورس چون سیگاری نیمه & R a u l...ادامه مطلب
ما را در سایت R a u l دنبال می کنید

برچسب : حسین,پناهی,کنار,فلسفه,فلسفه,ایرانی, نویسنده : imohammad-mehrzade بازدید : 73 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 3:10

جهنم تاریک بود. جهنم سیاه بود . جهنم نور نداشت. شیطان هر روز صبح از جهنم بیرون می آمد و مشت مشت با خودش تاریکی می آورد. تاریکی را روی آدم ها می پاشید و خوشحال بود، اما بیش از هر چیز خورشید آزارش می داد. خورشید ، تاریکی را می شست . می برد و شیطان برای آوردن تاریکی هی راه بین جهنم و روز را می رفت و برمی گشت. و این خسته اش کرده بود. شیطان روز را نفرین می کرد. روز را R a u l...ادامه مطلب
ما را در سایت R a u l دنبال می کنید

برچسب : نوشته,زیبا,عرفان,آهاری, نویسنده : imohammad-mehrzade بازدید : 60 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 3:10

/**/ (این شعر توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره : وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم، وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم، وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم... و تو، آدم سفید، وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی، وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی R a u l...ادامه مطلب
ما را در سایت R a u l دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imohammad-mehrzade بازدید : 77 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 6:12

Ibn Sa'd Corps, ugliest and most heinous crimes were committed sins, with the inexorability of Imam great body, came and began to loot his weapons and clothes. Nhshl individual children, took his sword (1) the sword of the Holy Prophet PBUH and the prophet called "Zulfiqar" was. (2) "ghise Ben Ashs" that commanders had fur that was his towel, he took over his petty "ghise Alqtyfh" was called. "Isaac Ben Hvyh" also took his shirt, "Akhns Bin Master", his turban (3) and "Bhyr", and they wear the trousers that was crippled and paralyzed. (4) it did not rest on the Imam's body, other than that the Imam is divided into a hole, a hole had to do it the rest of his body.Then, the lowest and dirtiest human person "Bjdl" was what came after it takes over the body of the Imam of the booty, but did not find anything. He began to look more and Imam of the ring while the blood was dried up, he saw, so he picked it off his finger (5) Finally, the doers, the Imam's body left naked under the scorchi R a u l...ادامه مطلب
ما را در سایت R a u l دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imohammad-mehrzade بازدید : 102 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 6:12

مهربانی را بیاموزیم فرصت آئینه ها در پشت در مانده است روشنی را می شود در خانه مهمان کرد می شود در عصر آهن آشناتر شد سایبان از بید مجنون ، روشنی از عشق می شود جشنی فراهم کرد ...ادامه مطلب R a u l...ادامه مطلب
ما را در سایت R a u l دنبال می کنید

برچسب : خسرو شکیبایی,خسرو شکیبایی خانه سبز,خسرو شکیبایی فیلم,خسرو شکیبایی سهراب سپهری,خسرو شکیبایی و تانیا جوهری,خسرو شکیبایی و شهاب حسینی, نویسنده : imohammad-mehrzade بازدید : 68 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 6:12

دِگر درمان دَردَش دیر شد دل چه زود از سِیر عالم سیر شد دِل دِل پیران جوان دیدم ولی من جوان بودم که ناگه پیر شد دِل "شهریار" R a u l...ادامه مطلب
ما را در سایت R a u l دنبال می کنید

برچسب : شهریار,شهیار قنبری,شهریار مندنی پور,شهریاری,شهریار زرشناس,شهریار شعر,شهریار شفیق,شهریاران را چه شد,شهریار عدل, نویسنده : imohammad-mehrzade بازدید : 66 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 6:11

جهنم تاریک بود. جهنم سیاه بود . جهنم نور نداشت. شیطان هر روز صبح از جهنم بیرون می آمد و مشت مشت با خودش تاریکی می آورد. تاریکی را روی آدم ها می پاشید و خوشحال بود، اما بیش از هر چیز خورشید آزارش می داد. خورشید ، تاریکی را می شست . می برد و شیطان برای آوردن تاریکی هی راه بین جهنم و روز را می رفت و برمی گشت. و این خسته اش کرده بود. شیطان روز را نفرین می کرد. روز را که راه را از چاه نشان می داد و دیو را از آدم. شیطان با خودش می گفت: کاش تاریکی آنقدر بزرگ بود که می شد روز را و نور را و خورشید را در آن پیچید یا کاش … و اینجا بود که شیطان نابینایی را کشف کرد: کا R a u l...ادامه مطلب
ما را در سایت R a u l دنبال می کنید

برچسب : نوشته ای زیبا,نوشته ای زیبا برای دوست,نوشته ای زیبا برای پدر,نوشته ای زیبا برای تبریک تولد,نوشته ای زیبا در مورد خدا,نوشته ای زیبا برای مادر,نوشته ای زیبا برای خدا,نوشته ای زیبا برای روز معلم,نوشته ای زیبا در مورد مادر,نوشته ای زیبا برای یک دوست, نویسنده : imohammad-mehrzade بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 6:11

كـــــاش . . .!!

خوشبختی هم مانند مرگ ،

حــــق هر انسان بود . . .

 

R a u l...
ما را در سایت R a u l دنبال می کنید

برچسب : بنیادی ترین حق هر انسان,بنيادي ترين حق هر انسان,حق هر انسان,بنيادى ترين حق هر انسان, نویسنده : imohammad-mehrzade بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 6:11